شایناشاینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

شاینا شاهدونه ی زندگیمون

شاینا و عروس خانوم

عسلم دیروز همچنان برف ادامه داشت من و بابایی رفتیم تو حیاط تا آدم برفی   درست کنیم تصمیم گرفتیم که چیزی درست کنیم که با بقیه آدم برفی ها فرق   داشته باشه چون همه جا سفید و قشنگ شده بود به این نتیجه رسیدیم که   عروس درست کنیم منم یه سری وسیله آوردم تا تا آدم برفیمون بیشتر شکل   عروس بشه .خیلی جالب شده بود.داماد هم روز قبلش تو حیاط آقا جون بود.   اینم عروس خوشگلمون وآقا داماد       عکسهای عسلم با عروس خانوم           عسلم امیدوارم روزهای زمستونیت مثل دل من که از عشق تو لبریزه    ...
15 بهمن 1392

دومین روز برفی...

گل خوشگلم یکشنبه دومین روزی بود که برف همه جا رو سفید کرده بود ازشب   قبلش هوا سردتر شده بود تا جایی که آب و برق همه جا قطع شده بود شوفاژمون   هم خاموش شده بود شومینه هم جوابگو این سرما نبود صبح که بیدار شدیم   رفتیم خونه آقاجون تا شب اونجا بودیم . عکسهایی که امروز گرفتیم اینقدرکه سرد بود زیاد برف بازی نکردیم .     اینم دوتا گنجشک خوشگل که رو درخت سیب نشسته بودن   ...
14 بهمن 1392

اولین روز برفی شاینا...

شاینا جون شنبه صبح که بیدار شدم دیدم همه جا سفید شده باورم نمیشد که   شمال برف بیاد همیشه به بابایی میگفتم ما رو ببر جایی که برف باشه تا یه   عکس زمستونی از شاینا بگیرم قسمت نشد بریم تا اینکه برف خودش اومد   پیشمون خیلی خوشحال شدم لحظه شماری میکردم تا از خواب ناز بلند شی تا   ببرمت برف بازی وقتی بردمت تو حیاط همه جا رو با تعجب نگاه میکردی از جات   تکون نمیخوردی و منم تونستم کلی ازت عکس بگیرم     قربون برف بازیت بشم ناز گلم     ...
14 بهمن 1392

آخ جووووووووون بررررررررررررررررررررررررررررررف

شاینا جون برف اومده مامانی وااااااای خدای من ممنون  . مامانی سه روزه که هوا بیش از حد سرد شده تا حدی که اصلا نمییشه بیرون رفت دیروز یه کم برف اومد ولی نموند هر لحظه میرفتم کنار پنجره به این امید که همه جا سفید باشه ولی     هیچ خبری نبودتا اینکه امروز صبح بابایی بیدار شد که بره سر کار دید همه جا     سفید شده من رو هم بیدار کرد که بر ف ببینم اینقدر خوشحال شدم که از   کنارپنجره تکون نخوردم اینجا آخرین باری که برف اومد 6 سال پیش بود فکرش رو     هم نمیکردم دوباره برف بیاد اینم چند تا عکس از حیاطمون که سفید پوش شده     جای پای...
12 بهمن 1392

22 ماهگی پرنسسم

نگاهت را قاب میگیرم, در پس آن لبخند,که به من, شور و نشاط   زندگی میبخشدامروز روز توست .   پرنسس کوچولوی من 22 ماهگیت مبارک   اینم عکسهایی که امروز از پرنسسم گرفتم   ...
6 بهمن 1392

آخرین روزهای 21 ماهگی

شاینا جونم داری 22 ماهه میشی واااااااااااای خدای من باورم نمیشه 2 ماهه   دیگه پرنسس کوچولوی من2 سالش میشه گلم نزدیک 2 ساله اومدی تو زندگی       من و بابا امیر و با وجودت زندگیمون رو زیباتر کردی عسلم هر ماه بزرگتر و دلنشین   تر از ماههای قبل میشی   کم کم حرف زدنت هم داره بهتر میشه با هر یک   کلمه گفتنت کلی ذوق میکنم جدیدن هم خیلی به من و بابایی وابسته شدی   دوست داری همیشه پیشت باشیم وابستگی ما هم بهت بیشتر شده تا حدی       که وقتی میخوابی من که خیلی دلم برات تنگ میشه میام کنار تختت میشینم   اینقدر نوازشت میکنم و میبوسمت تا ب...
5 بهمن 1392
1